بسم الله الرحمن الرحیم
نقدداستان نقد
مقدمه
خداوندمتعال را پاس وسپاس،که بار دیگرتوفیق را رفیق ماساخت،قلم رابه دست ما سپرد و کاغذرابسترنشرافکارمانمود.الحمد!
سلام آکنده ازعشق و محبت مابه حضرت پیام آورحضرت پیام ده(خدای متعال)،ختم المرسلین،نگین درخشان زمین ورهروان ملکوتی ایشان،ائمه هدی «علیهم السلام»؛
وسلامی به شما،به جان و دل و قلب شما،اکنده ازشمیم رحمت.
سخن از پردازش داستان و...،ازنوازش پدرانه اثریک موثرواز پوزش،محضرحضرت مؤلف می باشد.
کسی که بادر نظرگرفتن تمام جوانب ،اثری راخلق می کند.اثری که،اثری مؤثر،برنظام فکری بشرخواهدداشت.کسانی که تجربه ای وافر،عزمی راسخ وبیانی واضح را صاحبند،دربرخودبااین اثر،پدرانه،آن را پردازش می کنندو در قالب هایی مختلف،تقدیم به حضرت مؤلف می کنند.همه اینهابراساس اجرای اصل اول عالم،یعنی«تقوی»می باشد.
آنها که مغرضانه،بی ادبانه اثری راپردازش می کنند،مشمول تهنیت اثرمانخواهندشد.
لبخندخدا
به رسم ادب،ازروی فرهنگ،بدون ننگ،می زنیم چنگ برکتاب وحی وحبل متین را،از کتاب مبین،می کنیم طلب.
«بسم الله الرحمن الرحیم»
نقدما،نقدداستان نقداست.ابتداخلاصه ای کوتاه ازداستان نقدو سپس نقد آن.
داستان نقد ،ازآنجا شروع شد،که دربشراحساس پیشرفت ،احساس شد،لذا برآن شدتابا تشخیص خوب و بدوتذکرآن،خودرااصلاح ودرنیل به تکامل بیشترآنرااجرانماید.در این بین عده ای که صاحب اوصاف رذیله بودند،این قصه شیرین را به غصه ای تلخ مبدل کردند.تنهاو فقط بدی هارامی گفتند،اثرراپایمال،مؤلف را پای کوب وخلاصه با به هم زدن اصل اصیل اول عالم،اوضاع رامغشوش نمودند.
عده ای تاریک فکریابه عبارتی صحیح تربی فکر،نام این جریان راهم،گذاشتند«نقد».اینها آنهایی هستندکه نمی دانستند،«نقد»،یعنی، تشخیص خوب از بد.اینها نمی دانستندکه منتقد،یعنی کسی که ابتدااز روی ادب خوبیها را می گویدوبعدپدرانه بدیهاراباابزار«ابرازپیشنهاد» برطرف می کند.
این جریان تلخ با رشد جمعیت،بیشترشدو امروز به غده ای بزرگ درجان وتن جامعه تبدیل گشته است .باغرض،عرضه ی بدیهاراآشکارمی نمایندوبامرض،ادب راتحریف می کنندوبا پوزشی خشک و خالی،یورشی سهمگین به اثرمؤلف می برندو تاروپوداثررا نابود می کنند.
از خداوند متعال باران رحمتش را می طلبیم تابرجان و تن آنهاوما،طراوت فهمی عمیق را،هدیه کند.
آری بحث ما،نقداین بخش ازحوادث طبیعت است.
بهترین ناقد،خداوند متعال می باشد وازآنجاکه بهترین ها، برکرسی ریاست می نشینندودر نقش الگو،به اهالی دهکده،نفسی تازه می دهند،بایدخدای«عزوجل»راالگو قراردادآنجاکه نقدهای خویش را برملت جاهل ،بانزول آیه شریفه ی«اذا جاء نصرالله و الفتح»تثبیت نمود و درورودپیامبررحمتش(ص)به مکه مکرمه،آنرابرزبانش جاری نمود.آری چنین است،نتیجه ی نقدهای پدرانه خدای متعال بر ملتش.
اصلا خداوند متعال درسریال نقد،نقش اول را به اختیار دادو باایجاد این امرمهم وضوابط تشخیص خوب از بد،معیشت بشریت رادرراستای تکامل وسعادت ،طراوتی دیگربخشید.الحمد!
بشیران رحمتش و وارثان رسالتش،همه وهمه ،درجهت انتقاد از افکارواعمال بشر،مکتوب ومعمول«نقد»راحیات بخشیدند،ابراهیم نبی،بانقد ستارگان و...،پیامبررحمت با نقد جاهلیت،امیرالمومنین بانقد جامعه،امام صادق(ع)بانقدمکاتب ودیگران هریک،به نحوی،نفس تازه ای به جان«نقد»دمیدند.
به جاست ماهم به عنوان محبان اهل بیت(علیهم السلام)،قانون اساسی مکتب محبت را،درخود،عملی کنیم وبرطبق ضابطه سومش که حاصل مطالعه و فهم است؛یعنی:هم ساختار ساختن خود با محبوب،شیوه نقدمان را اینگونه سازیم.
ابتدا خوبی های اثررابگوییم،سپس بدی هاراباپیشنهادگوشزدنماییم،سپس مطالب اثرراباکتاب وسنت تطبیق دهیم ومدقّقانه آنرابررسی کنیم،اگرمؤلف سهواًمطلبی غیرازآنچه درمنشور اسلام آمده را،تبیین نموده،گوشزد کنیم.اگرعمداً،چنین کرده است،بسته به شخصیت مؤلف ،اثرش را گوشمالی دهیم.
درنقدباید دروغ ها رافاش،شبهات را جواب،سیاهی هاراروشن و میزان تاثیراثرراهویدا نمود.چراکه نقدتضییع مطلب نیست بلکه تشریح مطلب می باشد و تشریح یعنی تشریح. گذراندن آبی ازجنس تسنیم برسینای اثرمؤلف،تاپلیدی هارا پاک سازدوزیباییها رانمایان.
اگرخواسته باشیم یک ناقدخوب شویم وریزش ورویش مؤلف رادراثرش تشخیص دهیم،لازم هست مراحلی راپشت سرگذاریم.آنچه درذیل می بینید،حاصل تلخیصی از مهمات امرشریف«نقد»می باشد که امیداست مذاق شماراتعویض کند؛به فضل الهی!
قصه نقد از مطالعه عمیق شروع می شود،بعد ازآن:
1. ترخیص نقطه های مثبت اثرمی باشد؛
2. ترخیص نقطه های منفی اثرمی باشد:
2-1. اشکالات ادبی و املایی؛
2-2. اشکالات محتوایی.
نقطه های مثبت مصادیق گوناگونی دارد،ازجمله ترکیب کلمات،به موقع مطلب رادرج نمودن و...
اشکالات محتوایی هم،همانهایی بودکه درسطورماضی گذشت.
آنچه درکتب مؤلفین ازدرجات ومراحل«نقد»،ذکرشده واصطلاحات غریب وعجیب در آنهاخودنمایی می کند،بسیارعلمی وخوب هست،اماآنچه بسیارمهم است تجربه ناقد است،که اثرات گوناگون راازمؤلفین مختلف خوانده باشد واز طرفی دستی اندروادی شرع و دین داشته باشد؛چراکه حاصل دین دارشدن به معنای حقیقی،عاقل شدن است به معنای حقیقی،گرچه ماراتاحقیقت فاصله هاست،امابه نسبت فاصله هایمان تاحقیقت،«عاقل شدن»راصاحب می شویم!لذااینکه مامی گوییم دستی بردین و شرع داشته باشد،منظورمان رشدعقلی ناقدمی باشد،چراکه دین وعقل ارتباطی بس عمیق و تنگانگ دارند.
تابدینجابه اینجارسیدم که ناقد،باسلاح دیانت،به جنگ بااثرمی رود،البته جنگی که حاصلش اسارت نیست بلکه پیروزی هم ناقدوهم مؤلف رارقم می زند وباز صدالبته،دیگر،این جنگ نخواهد بودبلکه هماوردی می شودبرای صعودبه قله های موفقیت.هنیئاًلهم!
نکته ای ازباب مغزپسته ی روی شیرینی!رابه محضرشماتقدیم می کنیم،باشدکه طعمش مذاق شماراخوش سازد.!!
هرکسی برهرچیزی،نمی تواندنقدبزند،بعضی از چیزهاقابل نقدنیستند،بعضی دیگرقابل نقدندامادرحیطه ی علمی مانمی گنجند.
عملأناقدکسی است،که مسیرمنتهی به وادی نقدستان راطی نموده باشدوبرقله معرفت،پرچم فتح وفتوحاتش رابرافراشته باشد!اگرکسی نقد کرداماوادی نقدستان رافتح نکرده بودچون انسانی چلاق می باشدکه می خواهد ،راه رفتن رابه دیگران بیاموزد!وای براینان!وای!
خداوکتابش را ،انبیاواولیایش رامی توان نقدکرد!!!مقام ولایت وحاکم یک مملکت اسلامی را،فقهارا،همه رامی توان نقد کرد،اماسخن اینجاست که چه کسی نقد کند؟
دستگاه الهی راکسی می تواندنقدکند،که بتواندکارهای الهی،انجام دهد؛کسی می تواندامورخدایی راپردازش کندکه چون خداوندمتعال،ازنهان وعیان،ازپیداوپنهان،از اول وآخر،ازچندوچون خلقت آشناباشد.
کتاب الهی راکسی می تواند نقدکندکه بتواندمثلش راایجادکند،اگرکسی رابااین اوصاف یافتید،به ماهم خبردهید.!!وایضأپیامبر(ص)وایمه(ع)و...را.
حسن ختام این نکته را با،رفع شبهه ی،نقدبرحاکم دولت اسلامی،ناظم سرزمین جمهوری،صاحب هیبت حیدری،نائب خمینی کبیر(ره)،مزین می کنیم.
جواب مابه آنهایی که ازدور،بنارابرنقدمقام رهبری حکومت اسلامی،گذاشته اند و ازجهات اربعه(چپ وراست و بالا وپایین)آنراپردازش می کنند،این هست که :کسی شایسته نقداین مقام الهی است،که درمرتبه ی اول مجتهدی خدامحور،نه غرب گریز،باشد؛درمرتبه ی بعد،عادلی باشدمفتخر،به درک حضور،درمحضر حضرت حاضر،بقیةالله الاعظم«ارواحنافداه».
یک چنین کسی اگرگفت :رهبری درفلان جا،مشکلی دارد،برای ما قابل قبول هست .امادرگذری کوتاه به اندرصفحات تاریخ ،خواهیم دیدکه نه،علاوه برنبودهمچون سخنانی،حمایت های شایانی ازاین مقام نموده اند.
البته بحث براساس مبانی منشور مدینه فاضله می باشد نه بلادرفوضه؛همچنین وسعت بیان مادرمکتوبات،خلاصه نمی شود؛و این یعنی روشنی فکر.!
ونکته ی آخر اینکه زمانی بصربه بصیرت تبدیل می شودکه ،نقدهاراباجان ودل بپذیریم و دربرابرحق سکوتی خاضعانه داشته باشیم.
خلاصه ی مطلب رادر پی دوفانوس تقدیم می کنیم،باشدکه باانواراین دو فانوس ،مسیررسیدن به وادی حقیقت ،میسرشود.به فضل و رحمت الهی!
1-داستان نقد،پندمؤلف،ذیل تألیفش هست.آنجاکه بندبندوجوداثر،بانسیمی ازجنس محبت،آمیخته می گردد تاحاصلش،تصحیح افکاربشرگردد.
2-«بسم الله الرحمن الرحیم»
«فذکّرفانّ الذّکری تنفع المؤمنین»
...واینجاست که لبخندخدانمایان می شود...
«والحمد لله رب العالمین»
«مهره ای گم در صفحه شطرنج الهی»
جوادحاجی اکبری